نویسنده: تمیم افشار
سرزمینهای اسلامی به خاطر داشتن منابع زیاد و بهترین
موقعیت جغرافیایی همواره در محراق توجه قدرتهای بزرگ قرار داشتند. در زمان برپایی
دولت اسلامی، قدرتها همیشه سعی داشتند، در ممالک اسلامی نفوذ کرده و دولتشان را که از جمله قدرتهای وقت به شمار میرفت، از بین
ببرند. بعد از سقوط خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴م دست
قدرتها باز شد و در ممالک اسلامی به نحو دلخواه رخنه کرده و تا حد توان از آن
استفاده کردند که اکنون هم همین وضعیت جریان دارد.
بعد از جنگ جهانی دوم و سقوط دولت اسلامی، قدرتهای بزرگ
اروپایی و امریکا از تفرقهافگنی بین مسلمانان استفاده کرده و سرزمینهایشان را تصاحب کردند. یکی از دلایل شکست دولت اسلامی هم
تفرقه و دشمنی بین مسلمانان بود که بزرگترین عوامل آن مفاهیم
وطنپرستی و قومپرستی در بینشان بود.
کشورهای اروپایی؛ مانند: انگلیس و فرانسه در زمانیکه از قدرت قابل ملاحظهای برخوردار بودند، از استراتیژیِ
تفرقهافگنی استفاده میکردند و اکنون هم امریکا از همین استراتیژی علیه مسلمانان
و نفوذ هرچه بیشتر در بینشان استفاده میکند. برای اثبات این مدعاء میتوان به موارد
زیادی اشاره کرد که مصداق تلاش برای تفرقهافگنی بین مسلمانان است.
امضای معاهدهی دیورند بین افغانستان و هند بریتانیایی که
به دسیسهی انگلیس انجام شد، بین کتله
بزرگی از مسلمانان سدّ بزرگی ایجاد کرد. دیورند تبدیل به غدهی سرطانی بین مسلمانان
شد که همیشه جنگ بالای آن جریان داشته و اکنون هم مسلمانان از آتش آن میسوزند و
درین گیر و دار کشورهای استعمارگر استفادهی خود را میکنند.
تقسیم منطقهی بلوچستان بین سه کشور افغانستان، ایران و
پاکستان که سه سرزمین اسلامی اند، از جملهی اقدامات تفرقهافگن بین مسلمانان است.
تقسیم این سرزمینها که در پیمان سایکسپیکو توسط انگلیس انجام شد و مردم بلوچ را که
ارتباطات فرهنگی زیادی با هم داشتند، در سه منطقه و سه کشور قرار داد، آتش جنگ را
در بین قوم بلوچ و این سه کشور برافروخت که بلوچها همیشه دست به اقدامات استقلالطلبانه
میزنند.
تقسیم کردستان بین سه کشور ایران، عراق و ترکیه یکی دیگر از
عوامل تفرقهافگن بین مسلمانان است که همیشه جنگ بالای آن جریان دارد، که این مسأله
جنگ فرسایشیِ را در بین مسلمانان این سه سرزمین خلق کرده که همیشه درگیر آن استند
و حتی برای حل آن از کشورهای دیگر؛ مانند امریکا مدد میخواهند. قدرتهای استعماری هم در زمان مصروفیت مسلمانان به این تنشها از
آب گلآلود این مناطق ماهیِ خود را میگیرد.
جدا ساختن لبنان از پیکرهی سوریه یکی دیگر از
اقدامات غرب برای تفرقهافگنی بین مسلمانان است. سرزمین سوریه و بعد هم لبنان
مستعمره کشورهای اروپایی بودند و اکنون کشور امریکا درین مناطق نفوذ داشته که از
جغرافیا و منابعشان استفاده میکند.
الحاق صحرای غربی در سال ۱۹۷۵م به کشور مراکش یکی دیگر از اقداماتی بود که باعث نزاع
دوازده سالهی این کشور با الجزایر و لیبیا شد. این مسئله هم عامل جنگ بین این سه
کشور گردید و زمینه را برای منفعتجویی قدرت استعمارگر آماده نمود.
عوامل و اقدامات زیاد دیگری همسوای مرزبندی جغرافیایی
وجود دارد که به هدف تفرقهافگنی بین مسلمانان از سوی قدرتهای غربی صورت میگیرد؛
حملات انتحاری در مساجد برای ایجاد تفرقه و دشمنی بین مذاهب اسلامی، ترویج تفکرات
ناسیونالیستی و قومپرستی که مسلمانان را در محدودههای جغرافیایی و سمتی از هم
جدا نموده است، جنگ روانی و رسانهایِ که روزانه آتش جنگ بین مسلمانان را شعلهور
میکند و صدها اقدام دیگر که به هدف ایجاد اختلاف و نزاع بین مسلمانان صورت میگیرد،
میباشد.
با بررسی وضعیت مسلمانان، چنین به نظر میآید که هیچگونه
تفاهم و اتفاقی بینشان وجود نداشته و همیشه سرزمینهای اسلامی علیه یکدیگر دست به اقدامات ستیزهجویانه و منفعتطلبانه میزنند
که ازین بین قدرتهای بزرگ به سرکردگی امریکا به اهداف خود نایل میشوند.
نظر به تعریف قرآنکریم؛ همهی مسلمانان جزء یک ملت
بوده که دارای حکومت و خاک مشترک هستند و هیچگونه جدایی و مرز بینشان موجه نبوده و معنایی ندارد. پس حالت اصلی مسلمانان باید
اتحاد و یکپارچگی باشد و تفرقه و دشمنی را در بینشان راهی نباشد.
هیچنوع مرز چه از لحاظ جغرافیایی و از لحاظ فکری و عقیدتی
بین مسلمانان معنایی نداشته و همگی باید از یک مهنج پیروی کنند که همین اتحاد و
همزیستی بین مسلمانان هم وجاهت عقلی دارد و هم وجاهت نقلی. اتحاد و یکپارچگی بین
مسلمانان که ریشه در شریعت اسلامی دارد، کامیابی دنیا و سعادت اخروی را برایشان در پی خواهد داشت.