نویسنده:
محمد حارث پویا
بعد
از جنگ جهانی دوم و قدرتگرفتن امریکا در سطح جهانی، این کشور دانست که تنها اتحاد
جماهیر شوروی(حامل ایدیولوژی کمونیزم) رقیباش نیست، بلکه رقیب دیگری را نیز در کمین
دارد که آن اسلام میباشد. بناً بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی توسط امریکا، این
کشور آمادهگی یک جنگ تمام عیار را در مقابل اسلام گرفت.
امریکا
از آوان قدرتگیریاش میدانست که ظهور دوبارۀ دولتاسلامی نزدیک است. بناً از همان
ابتداء، سخت کوشید تا در داخل سرزمینهای اسلامی و در بین مسلمانان سربازگیری کند.
غرب به رهبری امریکا، توانست از طریق تهاجم سیاسی، تبشیری و نظامی تا یک اندازه
سرزمینهای اسلامی را متضرر کند، اما بیشترین ضرر را جنگ فکری و فرهنگی بر پیکر
مسلمانان و سرزمینهای اسلامی وارد کرد.
در
واقع راحتترین جنگ برای غرب همین جنگ فکری و فرهنگی است، چون وسیلۀ پیشبرد آن
مسلمانان میباشند. امریکا برای دستیافتن به اهدافاش در این زمینه، دست به صنفبندی
در بین مسلمانان زد. صنف اول بنیادگرایان اند که با امریکا، ارزشهای امریکایی و
ایدیولوژی سرمایهداری مخالفت دارند. دوم سنتگرایان میباشند که خواهان جامعۀ
محافظهکار اند و دربارۀ مدرنیتۀ غربی بدگمان هستند. صنف سوم را مدرنیستها یا
میانهروها تشکیل میدهند که خواهان اسلام امریکاییــاروپایی اند و با افکار و
نظامهای غربی مشکلی ندارند، و چهارم سیکولران اند که معتقد به جدایی دین از سیاست
میباشند.
در
واقع مهرههای مورد علاقۀ امریکا در این جنگ، مدرنیستها یا مسلمانان میانهرو اند
که با امریکا سر سازش داشته و هیچ مخالفتی با افکار و ایدیولوژی آن ندارند. امریکا
میخواهد با استفاده از اینچنین مسلمانان میانهرو و غیرمبدأی، اسلامسیاسی را
ضربه بزند. امریکا میخواهد با چاپ و نشر آثار میانهروها، تشویق بقیۀ مسلمانان به
ویژه جوانان را به نوشتن، گنجانیدن نظریات میانهروها در نصاب تعلیمی، اشاعۀ تفکر
سیکولریزم و مدرنیزم غربی، تسهیل و تشویق به منظور مطالعۀ فرهنگ و تمدن
غیرمسلمانان و یا تاریخ قبل از اسلام در نصاب تعلیمی، فراهم کردن زمینۀ فعالیت
سازمانهای به اصطلاح مستقل برای گسترش مفکورۀ مدرنیزم غربی، وغیره، اسلام معتدل و
غیرسیاسی را در جامعه فضاء کرده و زمینۀ نفوذ میانهروها را در جامعه فراهم کند.
به این ترتیب، امریکا میخواهد با ایجاد جنبشی از طرف میانهروها، آنان را
الگویی برای دیگر مسلمانان قرار دهد؛ و با نافذ کردنشان در جامعه، مسلمانان مبدأی
و سیاسی را به چالش بکشد. امریکا میخواهد با این روش اسلام را از ریشه از قلب و
ذهن مسلمانان محو کند و به گمان خودش اسلام را نابود کند. اما این کشور باید بداند
که هیچ وقت نمیتواند اسلام را نابود کند؛ چون ایدیولوژی اسلام به مراتب قویتر و
عمیقتر از ایدیولوژی فاسدی است که امریکا حمل میکند. بناً محو اسلام از قلبهای
عدهای میانهرو و منافق هیچگاهی به منزلۀ محو اسلام نیست. در واقع امریکا باید
منتظر چیزی باشد که او و ایدیولوژی کثیفاش را محو کند؛ و آن چیزی جز انقلابی نیست
که اسلام را در جامعه قائم و همۀ آرمانهای غرب را به خاک یکسان میکند.