مصلحت‌های زهردار؛ فریب‌های دوامدار!
02/22/2018 | دیگران

    جالبیت   |  

4.8

5/


ارزیاب کنندګان:4

نویسنده: پارسا ارسلان
با ورود دموکراسی غربی در سال ۲۰۰۱م همراه با نیروهای ناتو در افغانستان و با گذشت سه دور انتخابات دموکراتیک ریاست جمهوری در این کشور، نه تنها شاهد پیشرفت و توسعه نبودیم؛ بلکه نظاره‌گر ویرانی‌ها، انفجار و انتحار گسترده و دوامدار در هر قسمتی از این سرزمین هستیم و از آن زمان تا حالا که از حضور این اشغالگران هفده‌سال می‌شود، هنوز این وحشت و نابسامانی به شدت ادامه دارد.
مردمی‌که سه دهه در جنگ بودند و تجربۀ شکست دادن قشون سرخ یا همان قدرت وقت را داشتند، دوران جهاد و مقاومت را پشت‌سر گذاشتند، با دادن میلیون‌ها کشته و زخمی از سرزمین‌شان دفاع نمودند و روزگارِ گرم و سرد را در خاک‌شان ماندند و در جبهات در برابر دشمن صف‌آرایی می‌نمودند؛ ولی هنگامی‌که پیروز می‌شوند، دولت و سیاست را دیگران جهت داده و رهبری می‌نمایند و تلاش دیگران به اقبال اینان می‌چرخند و کنترول را عهده‌دار می‌شوند.
مردم می‌دانند و در جریان هستند که با خون عزیزان‌شان دشمنان‌شان را شکست دادند و آنانی‌که امروزه بر سرنوشت این مردم حاکم شده و قدرت و ارتش را عهده‌دار است، نه گرمی سنگر را دیده و نه داغ از دست دادن عزیزان را تجربه کرده؛ بلکه فراریانی هستند که در ایام ضرورت مردم خود را ترک کرده و در نمایندگی‌های استخباراتی، جاسوسی می‌کردند و یا مصروف تحصیل در غرب و آماده شدن برای دست نشانده شدن برای آینده بودند که بر همه هویداست. اما چرا مردمانی‌که در میان‌شان رهبران، فرماندهان، دانشمندان و بزرگان حضور داشتند و مورد اعتماد مردم افغانستان و آبدیدۀ میادین گرم سنگرها بودند، نتوانستند رهبری این مردم را بدست گرفته، وضعیت جاری را سروسامان بدهند و از دخالت دیگران جلوگیری نمایند؟
استعمار از ابتدای جهاد مردم افغانستان وارد جبهات گردید و در جستجوی راه‌های نفوذ در میان رهبران و مجاهدین گردید و با تربیۀ تعداد چشم‌انداز، تشکیل یک دولت دست نشاندۀ دموکراتیک را ترسیم و جهت رهیابی به آن با مجاهدین همکار بودند و در چنین واقعیت‌ها، یک عده‌ای از بزرگان را متوجه بعضی مصلحت‌های شوم و وعدۀ عجیب و غریب ساختند تا جبهات متعددی ایجاد شود و از سنگینی جبهه‌گیری در برابرشان بکاهند و همین بود که بزرگان این مردم در دام مصلحت‌های فردی و گروهی افتاده، موقف و احساسات ضد اشغالگری را برباد دادند و دیگر پشت مصلحت افتیدند و میدان کارزار به دست غرب افتاد. بناءً با شکست کمونیزم و ایجاد اختلافات و زدوبند‌ها در میان مجاهدین، بدیل امریکایی برای نظام پذیرفته شد. بدیل امریکایی برای تشکیل نظام، عبارت است از انتخابات دموکراتیک و رأی اکثریت و آزادی نامزد شدن و انتخاب کردن در قالب دموکراسی می‌باشد.
راه‌حل این نیست که مصلحت‌ها و وعده‌های سرخ و سبز از جانب غرب، ما را داعیان و بلندگویان غرب سازد و جهت تبلیغات به منافع آنان به‌پا خیزیم؛ بلکه با گرفتن عبرت از گذشته که مملو از خیانت غرب است، صف خود را جدا سازیم و از جنایات، ظلم و استعمار غربی متنفر بوده و در جهت ریشه‌کن‌سازی آنان باشیم.


    جالبیت  
|  

4.8

5/


ارزیاب کنندګان:4



   ارسال نظر