نویسنده: پارسا ارسلان
قتلهای زنجیروی در افغانستان بسیاری از مجاهدین و متنفذین مردمی را در
افغانستان از بین برد؛ آنانیکه احساس اسلامی داشتند و برای حمایت از خون و ناموس
مردم در برابر حکام و قدرتها، قرار میگرفتند؛ به همین خاطر در قلب مردم جا داشته
و حیثیت رهبر و بزرگشان را داشتند.
تاریخ افغانستان با فراز و نشیبهای پرنوسانش همواره در برابر اشغالگران و
زورگویان، سینههای قهرمانان خود را سپر ساخته و در برابر سفاکان و اشغالگران گردن
خود را خم نکردهاند؛ اگرچه حکام دستنشانده در طول تاریخ برای رضایت باداران
اشغالگرشان خون مبارزین را جاری کردند و بستر اشغال را مساعد ساختند؛ اما با آن هم
مردم مسلمان و با احساس قطعاً تسلیم استعمار نشدهاند.
نبردهای گرم میادین جنگ و تداوم چندین دهه مبارزه، تعدادی از نسل این مبارزین
را قهرمانانی بار آورد که توانایی رهبری و مدیریت سایر همسنگران و مردمشان را کسب
کردند و به صفت یک بزرگ در میان مردم رشد نمودند و مردم نیز به آنان اعتماد داشتند؛
اما استعمار دیگر متوجه شدند که متنفذین کارساز است و در برابر آنان یک سد واقعی
میباشد و در موجودیت آنان رسیدن به اهداف بلند مدتشان ممکن نخواهد بود؛ پس چارهای
جز از بین بردن نیافتند. همین است که امروزه اکثر متنفذین را از بین بردند و
تعدادی هم هستند؛ اما نمیتوانند آزادانه مردم را رهبری کنند.
باید یادآور شد که استعمارگران در جبهات مختلفی در برهم زدن وحدت مسلمانان
برنامه دارند؛ توسط رسانهها فحشاء پخش میکنند، توسط سیکولران به اسلام توهین میکنند،
توسط جاسوسانشان نفاقپراگنی کرده و شیرازهی وحدت را از میان میبرند و توسط
نظامشان کفر را نشر و پخش و تطبیق مینمایند، و تعدادی را با جهتدهی، همگام و
همسو در راستای پالیسیشان میسازند تا همانند بلندگوها، ناشر ارزشها و برنامههای
استعماری گردند.
بنابرین، افغانستان پایگاه استراتیژیک امریکا در منطقه است؛ به این دلیل حضور درازمدتشان
پالیسی آنان است و در راستای برآورده شدن این هدف، موانع وجود دارند که مهمترین آن
نسل مجاهد و بیدار افغانستان است. بناءً باید این مردم دوباره از متنفذین و
بزرگانیکه به آنها اعتماد دارند، حمایت نموده و سدی محکمی را در برابر استراتیژی
غرب، که در رأس آنان امریکاست، ایجاد نمایند تا درس شکست سیاستشان ورد زبانها
باقی بماند.