نویسنده: پارسا ارسلان
با از بین رفتن کیان و سلطۀ امت اسلامی از دست آخرین بازماندگان
ترکان عثمانی توسط دسیسۀ انگلیس در حدود یک قرن است که دیگر سرزمین های اسلامی محل
رقابت، آزمایشگاه های نظامی و بهره برداری از موقعیت جیواستراتیژیک و منابع سرشار
طبیعی، بدست رقبای دول رقیب دنیا، قرار گرفته است.
به همین مناسبت از خیلی مدت ها بدینسو، ما شاهد اشغال و
استعمار سرزمین های مختلف مسلمانان در گوشه و کنار جهان هستیم و مردم مسلمان در
این سرزمین ها در محور اهداف استراتیژیک غرب قرار گرفته و توسط آنها به کام نابودی
کشانده می شوند. زیرا ایدولوژی غرب بر اساس منفعت غرب تعریف شده و نباید هیچ عاملی
متضاد این اساس واقع شود. همین است که غرب برای رسیدن به اهداف خود با شعار دروغین
بنام دموکراسی، به جهانیان نظام تازه یی را عرضه می کنند تا مردم را که زیر ظلم،
شکنجه، ناامنی، فساد و دها نابسامانی های دیگر که سناریوی دیگری از غرب است، وادار
به پذیرش دموکراسی دست ساخته شان نمایند، ازینجاست که مردم نافهمیده همه علاقه مند
دموکراسی شده و خود را در دام غرب می اندازند.
زیرکی دیگری غرب درین است که به بهانه های کمک های
بشردوستانه، توسعه یی اقتصادی، ایجاد زمینه های زیستی و کارآفرینی، تأمین امنیت،
ایجاد نظام بر اساس آرای مردم، یک عده ی زیادی از مردم را قناعت داده است تا فریب
این دشمن کینه توز را بخورند و امیدوار تحقق وعده های غرب باشد، و غرب را دوست
بدارد و در حق آنها گمان نیک داشته باشند، چیزیکه غرب می خواهد، برعکس؛ آنچه عقیده
مسلمانان آن را رد کرده و زشت می داند ولی حالا دیگر غرب بُرد و چنان شد. همین است
که امروز اهداف غرب بشکل کاملاً روشن و دلخواه در حال حصول است، بطور مستقیم خود
غرب با یک نیروی عظیم وارد صحنه است و بشکل غیر مستقیم شاگردان و اجیران غرب توسط
نظام شان بنام دموکراسی، شبانه روزی تلاش می ورزند تا به باداران شان بهترین خدمت
را نمایند و لو که جان هزاران تن تهدید یا اینکه؛ به مقدسات، خون ونأموس مسلمانان
توهین و تحقیر صورت گیرد.
آگاهان امت همواره به این نکته پرداخته اند که دیگر غرب تحت
چتر نظام دموکراسی امکانات و داشته های مردم را بلعیده و بعد از یک دوره استفاده
استهلاک می سازد. پس واقعیت های مناطق که تجربه استعمار را چشیده است اگر بنگریم،
پی می بریم که غرب دشمن انسانیت بوده و همه استعدادش تنها فریب و دزدیدن امکانات و
رسیدن به اهداف استراتیژیک می باشد، آنچه که از واقعیت اشغال و استعمار در
افغانستان منحیث گوشه یی از سرزمین های اسلامی می توان دید، به گونه یی که؛ با
وجود شانزده سال اشغال، قتل و کشتار این مردم، هنوز پلان طویل المدت یا همان استراتیژیک خود را از نو می گیرند.