ثقافت اسلامی چیست و چرا قابل تغییر نیست؟
01/10/2017 | احمد صدیق احمدی

    جالبیت   |  

3.8

5/


ارزیاب کنندګان:28

(بخش اول)

از چندی به این سو بحث ها پیرامون "ثقافت اسلامی" که به عنوان مضمون درسی در دانشگاه های افغانستان تدریس می گردد، عمیق تر شده است. چنان که برخی از آگاهان مسایل معاصر، مبنی بر این که ثقافت اسلامی می تواند پاسخگوی نیازهای کنونی برای نسل جوان باشد یا خیر؟ به بحث پرداخته اند. برخی دیگر اما ثقافت اسلامی را به عنوان موضوع اساسی که در صدر اسلام مطرح بحث نبود، کم ارزش جلوه داده و الزامی بودن آن را پرسش برانگیز خوانده اند.
با توجه به این، عمده ترین مسئله که باید به آن پرداخت شناخت ثقافت اسلامیست، و بعد پرسید که چرا ثقافت اسلامی قابل تغییر نیست؟ با بررسی این دو مسئله روشن خواهد شد که دغدغه های اصلی چند نگاهی بر ثقافت اسلامی، کدام ها اند و چرا در چنین شرایطی بر این مسئله چشم ها دوخته شده اند.
در اوایل قرن دوم الی هشتم هجری، دانشمندان مسلمان "علم" را بر هر دانش و معرفتی بکار می بردند؛ چنان که ابوبکر بن عبدالرحمن بن محمد "الجرجانی" در لغت نامه اش علم را چنین تعریف کرده است: «اعتقاد جازم مطابق واقع و دریافتن چیزی بر آنچه که هست...» هم چنین از نظر لغت «گفته شده: عَلِمَ الرَّجُلُ عِلماً، یعنی فلان مرد دانست. به این معنا که حقيقت علم را حاصل کرد. در باب "ثقافت" هم این گونه بیان شده است: ثقف الکلام ثقافةً، یعنی در فلان سخن حاذق و ماهر گرديد و به زودی آن را فهم کرد.»1
با گسترش قلمروهای مسلمانان و نیز با روبرو شدن اسلام با سایر ادیان و فرهنگ ها، دانشمندان مسلمان پس از گذشتِ قرن ها میان علوم عقلی، طبیعی و نیز علوم نقلی-روایت شده- فرق قایل شدند. چنان که علم را این گونه تعریف نمودند: «علم عبارت از معرفتی است که از طريق پژوهش، تجربه و نتيجه گيری بدست می آید؛ مانند: علوم طبيعی، کیمیا، ریاضی و ساير علوم تجربوی. هم چنین ثقافت، عبارت از معرفتی است که از طريق روايت، نقل و استنباط اخذ می گردد؛ مانند: تفسیر، سیرت، فقه، تاريخ، لغت و ساير معارفِ غير تجربوی. به عبارت دیگر، فرق ميان "علم" و "ثقافت" آنست که علم جهانی بوده برای همه ملت ها می باشد، و ثقافت خاص بوده و از خصوصيات ویژه ای هر ملت محسوب می گردد.»2  
هم چنین ثقافت را مترادف با کلمه حضارت بکار برده اند که معادل آن در زبان فارسی-دری را می توان "فرهنگ" عنوان نمود. با این وجود برخی از دانشمندان مسلمان، فرهنگ را چنین تعریف کرده اند: «فرهنگ عبارت از مجموعه مفاهیم اساسی پیرامون زندگی است که ناشی از وحی الهی بوده و یا هم حاصل تلاش های بشری می باشد. چنان چه فرهنگ اسلام از عقیده اسلامی سرچشمه گرفته و فرهنگ غرب از عقیده سرمایه داری...»3
بناً ثقافت، فرهنگ و حضارت عبارت از معرفتی است که از طریق روایت، نقل و استنباط اخذ شده و خاص برای یک ملت است، چنان که ثقافتِ اسلام ویژه ای مسلمانان می باشد و از سرمایه داری ویژه ای غرب. در جهت دیگر، علم و تمدن قرار دارد که هم می تواند عام و هم می تواند خاص باشد، طوری که اشکال و وسایل تمدنی ناشی از فرهنگِ غیر از اسلام خاص می باشد؛ مانند: تمثیل ها و یا هم لباس های مخصوص آن ها، به عنوان نمونه لباس هایی که ویژه اهل کلیسا اند. مگر اشکال تمدنی ناشی از علم، تمدن و یا هم محصول صنعتی می تواند عام باشد؛ مانند: طیاره، کشتی، موتر، کمپیوتر و غیره محصولاتِ صنعتی دیگر. بدین معنا که هر ملتی حتا مسلمانان می توانند از محصولات عام که ناشی از فرهنگ نباشد، استفاده نمایند. برعکس جایز نیست تا از فرهنگ و نیز علم و تمدنی که ناشی از فرهنگِ غیر از اسلام باشد، بهره ببرند.
دانستن تفاوت ثقافت یا فرهنگ و علم یا تمدن می تواند بسیاری از مشکلات کنونی و نیز سو تفاهماتی که چرا ما مسلمانان از علم و تمدن سایر ملت ها به ویژه غرب بهره می بریم و برعکس در برابر فرهنگ و ثقافت آن ایستادگی می نایم را حل سازد. چنان که این مسئله برای برخی ها خیره کننده است که چرا از محصول علم و تمدن غرب؛ مانند: طیاره، کشتی، موتر، کمپیوتر و تلویزیون استفاده می نمایم-به عبارت دیگر، استفاده و بهره برداری از این ها جایز- ولی استفاده از نظام های فرهنگی و سیاسی آن ناجایز.
در اواسط قرن پنجم هجری "ابن هیثم" دانشمندن مسلمان برای نخستین بار محور چرخش زمین را کشف نمود تا این که پس از آن دانشمندان اروپایی با تقلید از آن بهره برداری نموده آن را گسترش دادند. هم چنین "محمد بن موسی خوارزمی" در در علم الجبر و مشخصاً در حل معادلات درجه دوم شهکاریی را از خود برجا گذاشت که تاکنون دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان مدیون احسان وی هستند. این ها نمونه های از علم و تمدن اسلامی اند که غرب و سایر ملت ها از آن بهره برده اند. این را هم نباید فراموش کرد که در حال حاضر مسلمانان از نتایج و توسعه ای علم و صنعتِ غرب؛ مانند: طیاره، کشتی، موتر، تلویزیون، کمپیوتر و غیره وسایل تمدنی دیگر به وافر استفاده می نمایند. بناً استفاده از محصولات علم و تمدن ملت ها عام بوده و در طول تاریخ ملت ها همواره از چنین اکتشافتِ علمی و تمدنی همدیگر استفاده و بهره برداری نموده اند.
در عصر امروز اما با شکستن مرزهای تفاوت میان فرهنگ و ثقافت اسلام و نیز سایر فرهنگ و ثقافت های دیگر، برخی ها همان گونه که از محصولات علم و تمدن سایر ملت ها به ویژه غرب استفاده می نمایند بی باکانه از فرهنگ/ثقافت و محصولات فرهنگی آن ها نیز تقلید و استفاده می کنند. در حالی که چنین یک همگرایی بدون شناخت مرز میان ارزش های فرهنگی و ثقافتی اسلام و سایر ادیان و فرهنگ ها، نه در صدر اسلام وجود داشت و نه هم بعدها حتا زمانی که دولت اسلامی مسلمانان رو به عقب گرد نهاده بود مطرح بحث بود.
این درست است که در گذشته به ویژه در صدر اسلام، مسلمانان برای تفاوت گذاشتن میان ارزش هایی که اسلام آن را ویژه ای مسلمانان گردانیده است، از کلماتی همچو ثقافت، فرهنگ، علم و تمدن استفاده نمی کردند. شاید عمده ترین دلیل آن این بود که در آن زمان مسلمانان پی می بردند که در چه مسایلی مخیر اند تا از علم، تمدن و توانایی های بشری خود و سایر ملت ها-حتا غیر مسلمانان- استفاده نمایند، و در چه مسایلی اسلام اجازه نداده است تا از فرهنگ، ثقافت، عرف و عاداتی ناشایستِ خود و سایر ملت های دیگر استفاده نکنند. چنان چه پیامبر اسلام و پس از آن اصحاب کرام هیچ گاه بجای کلمه ایمان از واژه عقیده استفاده نکرده بودند، و این مسئله حتا در نصوصی اسلامی به چشم نمی خورد تا این که بعدها دانشمندان مسلمان برای تفهیم واژه ایمان، "عقیده" را به همان مفهوم بکار بستند. بدین معنا که دانشمندان مسلمان پس از گذشتِ قرن ها واژه عقیده را به همان شکلی که ایمان بکار می رفت، تعریف و تعبیر نمودند. چنان که وقتی گفته می شود "عقیدۀ اسلامی" به معنای ایمان به الله سبحانه تعالی، پیامبران، فرشتگان، جنت، دوزخ، خیر و شر است، به عین شکل زمانی که گفته می شود "عقیده سرمایه داری" و یا هم "کمونیستی" به معنای ایمان به کفر می باشد. بنابرین چنین گفته نشود که واژه "عقیده" از این که در صدر اسلام بکار نمی رفت، از اسلام بیگانه است.
از این رو پرداختن بر همچو مسایل مبنی بر این که برخی از کلمات، مانند: ثقافت اسلامی، عقیده اسلامی، نظام سیاسی اسلام و غیره که در صدر اسلام مطرح نشده بود از اسلام نیست! این ها بحث های اند که تنها به هدف گمرا ساختن اذهان مسلمانان به سبکِ مستشرقان بکار برده می شود، نه چیزی بیشتر از این.
با در نظر داشت این، در عصر حاضر باید تفاوت میان ارزش های فرهنگی و تمدنی اسلام و سایر فرهنگ ها به ویژه فرهنگ غرب را بدانیم، چنان چه فرهنگ اسلامی از عقیده اسلامی سرچشمه گرفته و فرهنگ غرب از عقیده سرمایه داری. با توجه به این مسلمانان می توانند از محصولات علم، تمدن و صنعت، مانند: طیاره، موتر، کشتی، کمپیوتر و تلویزیون سایر ملت ها از جمله غرب استفاده نمایند، هم چنانی که سایر ملت ها چنین بهره برداری را از علم و تمدن اسلامی نموده اند، ولی جایز نیست که از محصول فرهنگی؛ مانند: نظام حکومت داری، قضایی، تعلیمی، طرز دیدگاه به زندگی دنیا و آخرت و غیره مفکوره های دیگر که مرتبط به فرهنگ و ثقافت اند، استفاده نمایند، مانند این نظریه ای "داروین" که گفته است: «انسان از نسل شادی بوجود آمده»؛ به دلیل این که این طرز دیدگاه، بگونه آشکار در برابر نصوص قرآن و در کل رسالت انبیا علیه السلام قرار دارد. چنان چه الله سبحانه وتعالی می فرماید:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ‏[بقره: 30]
‏ترجمه: زمانی(را يادآوری كن) كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينی بیافرینم،[فرشته گان] گفتند: آيا در زمين كسی را خلق می کنی كه فساد می كند و تباهی راه می اندازد و خون ها خواهد ريخت، و حال آن كه ما به حمد و ستايش و طاعت و عبادت تو مشغوليم‌؟ [الله سبحانه وتعالی] فرمود: من حقائقی را می دانم كه شما نمی دانيد!

ادامه دارد...
منابع:
1-شخصیت اسلامی، جلد اول، النبهانی؛ ص 161
2-همان منبع؛ ص 162
3-برخورد فرهنگ ها، عبدالرحمن؛ ص 3


    جالبیت  
|  

3.8

5/


ارزیاب کنندګان:28



   ارسال نظر