نویسنده: رامش منیب
در شبکههای اجتماعی، رسانههای صوتی، تصویری و نشراتی و بالاخص
در میان مردم صحبت از انتخابات پیشروی است؛ انتخاباتیکه دولت افغانستان جهت
کشاندن مردم بهسوی آن مشغول زمینهسازی به طریقههای متفاوت است. اما از آنجاییکه
ملت افغان چندان تمایلی به اشتراک در این پروسه ندارد، دولت در تلاش است تا با ترفندهای
گوناگون مردم را به پای صندوقهای رأی بکشاند. یکی از جمله ترفندهای کارگرفته شده
جهت ترغیب و تشویق مردم به انتخابات، استفادهای ابزاری از یک تعداد علماء و نصوص
شرعی است. چنانکه به تحریک دولت یک تعداد علماء در صفحات اجتماعی و رسانهها ظاهر
شده و رأیدادن را وجیبهی شرعی تلقی میکنند تا بتوانند بالوسیله به پروسهی
مذکور مشروعیت بخشیده و نیز از سویی مردم را تشویق به آن نمایند. لاکن بر هر فرد مسلمان
اعم از زن و مرد لازم است تا قبل از اجرای عمل، حکم عمل خویش را بداند تا مبادا
آلوده به گناه شود. به همین دلیل، دانستن حکم اشتراک در انتخاباتیکه از سوی بعضیها
شرعی تلقی میشود، نیز بر عموم فرض است. بناءً در این ارتباط باید این سؤال را
مطرح کرد که آیا به راستی رأیدادن در انتخابات وجیبهی شرعی مان است؟
قبل از پاسخ به سؤال فوق، لازم است این نکته را اشاره کرد
که آنچه از لحاظ شکل ظاهری بهنام انتخابات دایر میگردد، جز یک نوع اسلوب چیز دیگری
نیست و اتخاذ اسلوب در شریعت مشکل ندارد؛ اما آنچه جنجالبرانگیز و قابل تشویش
است، ماهیت درون انتخابات است.
پروسهی انتخابات دموکراتیک بدین خاطر است که طی آن مردم
برای ادارهی امور عمومی و شخصی خود اشخاصی را به مدت معین انتخاب نموده تا افراد
مذکور به پارلمان راه یافته و به نمایندهگی از مردم عهدهدار امورشان باشند و خطر
اشتراک در انتخابات از ناحیه ماهیت یا اساس پارلمان است. جهت وضاحت بیشتر نیاز است
مروری کوتاه برپیدایش و سیر تکامل پارلمان داشته باشیم تا بتوانیم حقیقت آن را
بهتر درک نماییم:
باکنار رفتن کلیسا از صحنهی حکومت و سیاست در اروپا، یکتعداد
فیلسوفها و روشنفکران به فکر ابداع شیوه جدید حکومتداری و پیشبرد زندگی شدند؛ در
نتیجه اکثریت فیلسوفها و روشنفکران به یک نظر متفق رسیدند و آن اینکه دین باید
از حیات و سیاست دور بماند. نظریهی مذکور منجر به پیدایش ایدیولوژی سرمایهداری، که
دموکراسی(حکومت مردم بالای مردم) جزء آن است، شد. دموکراسی را عقیده بر آن است که
چون انسان دین را از زندگی جدا ساخت، بر وی لازم است تا خود برای زندگی خویش نظامی
بسازد، پس او خود نظام و قانون زندگیاش را از واقعیت آنچه اورا احاطه کرده برمیگزیند.
اما از آنجاییکه امکان اشتراک تمام مردم در پروسهی تقنین و قانونگذاری نیست، فلهذا
مردم نمایندگانی از میان خویش برگزیده تا نمایندگان مذکور به نیابت از مردم در
پروسهی قانونگذاری اشتراک کرده و همچنین مجری تطبیق قوانین دستساختهی خویش از
سوی ارگانهای مربوطه باشند که اصطلاحاً به نمایندگان مذکور وکیل پارلمان و به محل
تجمعشان پارلمان،کنگرس، شورای اسلامی و... گویند.
اگر نظری به اسلام در زمینه بیندازیم، متوجه خواهیم شد که
اسلام در خصوص نظام و حکومتداری دیدگاهی کاملاً متفاوت از دموکراسی دارد. نظر اسلام
در زمینه طوریست که میگوید الله سبحانه وتعالی نظام زندگی انسان را برایش آماده
ساخته تا مطابق به آن عمل نماید و حضرت محمد ﷺ راجهت تبلیغ آن فرستاده است؛ پس بر
وی واجب است که مطابق به آن عمل نماید. ازاینرو انسان مشاکل را مطالعه نموده و برای
دریافت حل این مشاکل از کتابالله وسنت رسولالله ﷺ استنباط کند. از لابهلای
مطالب فوق میتوان چنین برداشت میگردد که در اسلام حکم تنها از آن الله سبحانه
وتعالی است و انسان راهکارهای لازم جهت رفع مشاکلاش را از شریعت الهی گرفته و مطابق
آن عمل مینماید؛ نه اینکه خود برای خود قانون ساخته و به خویش صلاحیت تقنین را
بدهد.
نظام دموکراسی که محور پارلمان را تشکیل میدهد، با اسلام
در تناقض کامل قرار دارد و تناقضاش از این جهت است که نظام فوق حق تقنین را به
انسان داده در حالیکه در اسلام این حق از انسان سلب شده و آن را مختص به خالق میداند.
بناءً کسانیکه توسط رأی مردم به پارلمان راه مییابند، این دستور اسلام را در نظر نداشته و بهجای
الله سبحانه وتعالی قانونگذاری میکنند، که این خود برهان روشن جهت رد پارلمان
است. افزون بر موارد فوق، نصوص زیادی مبنی بر زیر سؤال بردن پارلمان و نهادن مهر بطلان
بر این نهاد موجود است که در ذیل به تعدادی از آنها اشاراتی داریم
:
﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ
وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ ۗ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِينًا﴾
]احزاب: 36[
ترجمه: هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنی را نرسد، هنگامیکه
الله(سبحانه وتعالی) و پیامبرش(ﷺ) کاری را حکم کند، آنکه آنها در کارشان اختیاری
باشد، و هرکس الله(سبحانه وتعالی) و پیامبرش(ﷺ) را نافرمانی کند، به راستی که در
گمراهی آشکاری گرفتار شده است.
یعنی برای کسیکه به الله متعال
ایمان دارد، جایز و درست نیست که چون سبحانه وتعالی و رسولش ﷺ به کاری فرمان میدهند،
چون و چرا کند و در کارخویش اختیاری داشته باشد که آنچه خود میخواهد انجام دهد؛
بلکه بر وی واجب است، کاری را انجام دهد که از وی خواسته شده است و باید خود را
وقف کاری کند که الله سبحانه وتعالی برای وی خواسته و انتخاب کرده است؛ طوریکه
رأی وی تابع رأی شریعت و انتخاب وی تابع انتخاب شریعت باشد. ابن کثیر در این باره
میگوید: این آیه در تمام امور عام است. در حدیث شریف آمده است که:
«والذي نفسي بيده لا يؤمن أحدكم حتي يكون هواه تبعا
لما جئت به»
ترجمه: سوگند به ذاتیکه جانم در ید اوست، یکی از شما
ایمان ندارد تا آنگاه که خواستهی وی پیرو چیزی باشد که من آن را آوردهام
.
﴿َلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ
هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ
عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ﴾
]نحل: 116[
ترجمه: و چیزی را که زبانتان به دروغ توصیف میکند؛ نگویید: این
حلال است و آن حرام تا بر الله(سبحانه
وتعالی) افتراء ببندید. یقیناً کسانیکه بر الله(سبحانه وتعالی) افتراء می بندند،
رستگار نمیشوند
.
یعنی حلال و حرام را به حق تعالی بیآنکه از جانب وی باشد،
نسبت ندهید تا اینگونه بر او دروغ ببندید؛ پس بدانید تحلیل و تحریم و مشروع ساختن
احکام دین، تنها حق الله سبحانه وتعالی است. بنابر این، احدی از بشر را نرسد که
حکم دینیای را ازجانب خود بنیان گذارد
.
﴿وَهُوَ اللَّهُ
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ
الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾
]قصص:70[
ترجمه: و او الله(سبحانه وتعالی) است که هیچ معبودی(به حق) جز او
نیست، ستایش در دنیا و آخرت برای اوست، و حکم(و فرمانروایی) از آن اوست و(همهی
شما) به سوی او باز گردانده میشوید.
﴿َفَحُكْمَ
الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾
]مائده:50[
ترجمه: آیا آن(فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه الله سبحانه
وتعالی نازل کرده است سرپیچی میکنند) و جویای حکم جاهلیت(ناشی از هوی و هوس)
هستند؟چه کسی برای افراد معتقد بهتر ازالله(سبحانه وتعالی) حکم میکند؟
﴿وَمَن لَّم يَحكُم
بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلفَٰسِقُون﴾
]مائده: 47[
ترجمه: وکسیکه به آنچهالله(سبحانه وتعالی) حکم کرده است، حکم
نکند، او وامثال او فاسق هستند.
﴿وَمَن لَّم يَحكُم
بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾
]مائده: 45[
ترجمه: وکسیکه به آنچه الله(سبحانه وتعالی) حکم کرده است، حکم
نکند، او و امثال او از جملهی ظالمان هستند
.
تمامی نصوص فوق صراحتاً حق تقنین را از انساب سلب نموده و
آن را به الله سبحانه وتعالی اختصاص داده است، و نیز به بیان حال کسانی پرداخته که
بر خلاف بما انزل الله حکم کرده و یا قانونی به غیر از قانون الهی جهت پیشبرد
زندگی برگزیده اند. مطابق تمام نصوص فوق الذکر، انسان را شایسته نیست که در امر
تقنین دخالت کرده و به جای الله سبحانه وتعالی قانونگذاری کند، حال آنکه وکلای
پارلمان از این امر تخطی کرده و خود را در خور قانونگذاری میپندارند و به جای
الله سبحانه وتعالی تعیین و تکلیف میکنند. سرنوشت کسانیکه با رأی خویش زمینهساز
ورود این اشخاص به عرصهی قانونگذاری میشوند، با آنان یکی است و با رأی خویش خود
را شریک جرم قانونگذاران مینمایند؛ زیرا رأی دادن به مثابهی انتخاب قانونگذاری
به غیر از الله سبحانه وتعالی است.