نویسنده:
پارسا ارسلان
یک ماه وصال، پیروی حق و پذیرفتن تشنگی و گرسنگی صرف برای
الله متعال واقعیت رمضان بود که باید بدینوسیله در صدد اعمال ثواب، زدودن گناهان
و ساختن شخصیت اسلامی خود میبودیم، اما با وجود طعم تلخ تشنگی و گرسنگی نتوانستیم
به شکل اساسی خود را در واقعیت ماه مبارک رمضان آماده سازیم؛ نه تلاشی برای امحای
گناهان، نه هم انجام اعمال خیر و نه هم تغییری در شخصیتهای متزلزل به وجود آمد.
و اما عید، که بازگشت دوباره و بستن تعهد و پیمان با الله
متعال برای پابندی به اوامر و نواهی او تعالی بود، نیز از واقعیت عیدیکه ما تجلیل
کردیم، متفاوت و منفصل بود؛ به جای بازگشت بسوی الله متعال، بسوی خرافات و منکرات
قبل از عید و رمضان بازگشتیم و بجای بستن تعهد دوباره، به ارزشها و تعهدهای
غیراسلامی رجوع کردیم که میشود این مسایل را در معاملات، برخورد، روابط و ابعاد
مختلف زندگی مان به وضوح دید.
نگاهی اگر به سلف مان داشته باشیم، دیده میشود که آنان
بزرگترین فتوحات و دستآوردها را در رمضان داشتند، عید نمادی از وحدت، یکپارچگی و
همدلی شان بود، رمضان و عید را فرصت گرانبها برای کسب بیشترین اجر و پاداش میدانستند
و فرصتهای استثنایی نظیر شب قدر، ماه رمضان و عیدین را استفادهای اعظمی مینمودند.
از همین واقعیت بود که در رمضان ناراحت نمیشدند و در عید به فحشاء، اختلاط و منکر
رو نمیآوردند. ولی چرا امروزه با ختم رمضان و در روزهای عید؛ فحشاء، اختلاط،
قمار، شراب، رقص و موسیقی، مردم آزاری و منکرات اوج میگیرد؟ چرا رمضان را تحمیلی
دانسته و در ختماش به جهالت رو میآوریم؟ بیآنکه واقعیت رمضان و عید در اسلام
عزیز چنین باشد.
از زمان سقوط سپر و کیان امت اسلامی تا امروز، مسلمانان
شاهد ذلت، خواری، بیبندوباری، اشغال، فحشاء، فساد و در بین منکرات هستند؛ نه تنها
اینکه خود را نمیتوانند از منکرات بیرون سازند؛ بلکه به جان و دل آگاهانه و
ناآگاهانه مردم را بسوی منکرات فرامیخوانند و اسلام را از نقش محوریت بدور داشته،
فضاء و آنانیکه فضاء را در کنترول دارند، نقش محوریت را بدست گرفتند. تأثیر نقش
محوریت غیر ازین است که ما امروزه نه فضای اسلامی داریم و نه چنانکه باید و شاید
به ارزشهای اسلام پابند باشیم، هستیم. به همین دلیل، روزهای خاص اسلامی را با
فرهنگ بیگانه خلط نموده و به رسم بیگانه تجلیل مینماییم.
بناءً تا زمانیکه دوباره صاحب دولت واحد نشویم، منحیث امت
واحد به غم و درد برادران مان شریک نشویم و فضای عمومی مان اسلامی نباشد؛ این
وضعیت باقیست و زندگی تحت چتر اشغال، منکرات و نابسامانیها جاری خواهد بود، که
زندگی در یک چنین واقعیتی برای مسلمانان جایز نیست.