بُن بست نظام فعلی: چه نظامی می تواند بدیل باشد؟
12/20/2016 | مصدق سهاک

    جالبیت   |  

5.0

5/


ارزیاب کنندګان:6

این روزها سروصداهای زیادی برای تغییر نظام فعلی به گوش می رسد. عبدالله عبدالله، صلاح الدین ربانی، جنرال دوستم، عطامحمد نور و تعدادی دیگری از رهبران خواهان تغییر نظام متمرکز فعلی به نظام غیر متمرکز می باشند و اذعان می کنند که «تجربه نظام متمرکز به بُن بست رسیده و باید نظام غیر متمرکز پیاده گردد.»
در  رابطه به تغییر نظام، ذکر نکاتی ذیل مهم و ارزنده می نماید:
یکم: سیاست قومی-استعماری: بحث ها بر سر تغییر نظام موردی است که گروه های سیاسی و مقامات بلند رتبه دولتی، برای شکستن انحصار قدرت نزد رئیس جمهور، چنین ادعاهایی را براه می اندازند. چنان چه واقعیت های موجود و سیاست های قومی اشرف ‌غنی ما را به این نتیجه می رساند که رئیس جمهور می خواهد تا با آوردن اقوام پشتون و حتی گروهی از مجاهدین اسبق پشتون در پُست های حساس دولتی، به نحوی تاجیک ها، سران مجاهدین اسبق اتحاد شمال و عناصر اسلام گرا را ضربه بزند و از قدرت و پُست های حساس دولتی و نظامی منزوی سازد. بعداً به مرور زمان پشتون ها را نیز ضربه زده و یک نسل جدیدی از سکولرها را در اریکه ی قدرت در افغانستان برساند.
البته پیش برد این سیاست قومی-استعماری به تنهایی از صلاحیت و توانایی اشرف‌ غنی خارج است؛ ولی وی این کار را به دستور و حمایت امریکا انجام می دهد تا افرادِ دارای احساسات اسلامی را تحت نام اصلاحات اداری، مبارزه با فساد، عدم مصرف بودیجه، شایسته سالاری و ترورهای هدفمند به‌ تدریج خانه نشین نموده و یا از صحنه محو کند، و بالمقابل آن‌عده از نسلی را که زیر نام تکنوکرات ذوب ارزش های غربی شده اند، در پُست های دولتی بکار می گمارد.
دوم: تغییر نظام از بد به بدتر: ادعای تغییر نظام از متمرکز(ریاستی) به غیر متمرکز(پارلمانی) یک ادعای پوچ و واهی است؛ چون تغییر نظام به معنی ایجاد چند اداره جدید و تغییر چهره ها و افراد نیست، بلکه تغییر نظام بدین معنی است که باید اساسات و اصول دولت فعلی منهدم و از اساس تغییر نماید و در مقابل نظام دیگری از نو تأسیس گردد. در حالی که نظام پارلمانی روی دیگر نظام غیر اسلامی دموکراسی است و نمی تواند راه گشای مشکلات مردم و حل اختلافات باشد، زیرا نظام پارلمانی در اصل خود بر نظام دموکراسی استوار می باشد که در آن سیادت و رهبری از آن مردم است. بدین معنی که مردم حقّ حکومت کردن، حق درست کردن شریعت و وضع قوانین را دارند.
بناً تطبیق نظام های غربی که با عقیده و فرهنگ مسلمانان افغانستان تضاد و تقابل عمیق و شدید دارند، حکومت داری و پیش برد امور را به بُن بست بیش تر می برند. ناگفته نباید گذاشت که تغییر نظام در افغانستان مطابق به میل و خواست هر کس نیست؛ بلکه این امر وابسته به تصامیم امریکاست تا چه نوع نظامی در افغانستان حاکم باشد تا این کشور بصورت بهتر اداره شود و بخاطر حفظ، تأمین و گسترش منافع اش در سطح منطقه مورد سوء استفاده قرار گیرد.
سوم: نظام بدیل: یگانه نظامی که می تواند بدیل نظام فعلی باشد و توانایی حل مشکلات و اختلافات را داراست، همانا تأسیس خلافت برمنهج نبوت می باشد. خلافت یک مرکز سیاسی و اجرائیوی برای اجراء و تطبیق همه جانبه ی احکام اسلام و رسانیدن دعوت اسلامی به حیث رسالت جهانی به همه ای جهانیان می باشد. در نظام خلافت ساختارهای سیاسی بر مبنای احکام شرعی مهندسی می گردد، نه براساس افکار قومی و سمتی؛ زیرا مهندسی ساختارهای دولتی برمبنای افکار قومی و سمتی کارها را به بُن بست ببرده، اختلافات را بیش تر ساخته و مقامات را مصروف زدوبندها و رقابت های قومی و سمتی می گرداند.
 افزون برین، معیاری که براساس آن یک فرد در پُست های حساس دولت خلافت تعیین می گردد تقوا، ظرفیت پیش برد امور و شایستگی آن فرد می باشد. این معیار بصورت طبیعی تلاش ها برای تعیین افراد برمبنای مسائل قومی، نژادی، سمتی و گروهی را خنثی می سازد.
از سوی دیگر، خلافت این دید را در میان اتباعش حاکم می گرداند تا افراد مقام و موقف را از دید امتیاز، وسیله خوش گذرانی، فرصت جمع نمودن ثروت و سرمایه ندیده؛ بلکه مقام و موقف را از دید مسئولیت و مکلفیت شرعی دیده و آن را وسیله ی کسب ثواب، خدمت به خلق الله و رفتن به جنت ببیند. این دید، افراد و گروه ها را تشویق می کند تا بجای تعیین افراد فاسد در رأس امور، شایسته ترین افراد را برای پیش برد امور تعیین نمایند و تا آخرین حد برای خدمت به مردم تلاش کنند.
در نهایت، رهبران و مجاهدین اسبق باید بدانند که چنگ زدن و پیروی از مفکوره های غربی سیکولریستی و حکومت مدنی(پارلمانی) باعث بُن بست بیشتر اوضاع می شود. از یکسو در تحت این نظام اسلام تطبیق نمی گردد، بلکه احکام اسلام تنها در تحت نظام خلافت برمنهج پیامبر صلی الله علیه وسلم جنبه تطبیقی پیدا می کند. از سوی دیگر، امریکا از همان اوائل اشغال افغانستان تلاش ‌می نماید تا بال ها، صلاحیت ها و قدرت تان را چنان کم و محدود سازد که بدون موافقت اش کاری از پیش برده نتوانید و شما را درگیر تفرقه و اختلاف میان خود تان سازد. در هم چو مرحله ی حساس، منافقت و سیاست های خبیث امریکا را درک کنید و نگذارید تا قوت و نیروی تان را از هم بشکند و شما را از صحنه منزوی نموده و افراد سیکولر-دشمنان اسلام- را بر سرنوشت تان و مردم حاکم سازد.
بناً راه حل این نیست که نظام را از ریاستی به پارلمانی تغییر دهید؛ بلکه راه حل اینست که خود را از استعمار امریکا، هوای نفس و منافع زودگذر دنیا که شیطان آن را زیبا جلوه می دهند؛ ولی "آن آرزوها سرابی بیش نیستند" و چیزی جز پشیمانی در پی ندارند، برهانید و در عوض به حقّ(اسلام) چنگ بزنید و از دعوت بسوی خلافت حمایت کنید، زیرا کامیابی و فضیلت در چنگ زدن به حقّ است.
مصدق سهاک


    جالبیت  
|  

5.0

5/


ارزیاب کنندګان:6



   ارسال نظر