آینده ملت ها را نسل جوان آن رقم خواهند زد، نسل
جوانی که بزرگ ترین سرمایه برای ملت خود به شمار می روند. از این رو، می طلبد تا
بالای آن ها سرمایه گزاری صورت گیرد و هر آن امکاناتی که این نسل را می تواند به
پختگی برساند؛ در اختیار شان گذاشته شود. بدون شک که امت مسلمه بیشتر به این نسل
ضرورت داشته، نسلی که شدیدأ آسیب پذیر بوده و به راحتی می توان آن ها را جهت داد
یا بسوی افکار و مفاهیم دموکراسی-سرمایه داری که در نتیجه حاکمیت نظام حاکم در اذهان
آن ها جای می گیرد و یا هم بسوی افکار و مفاهیم ناب اسلامی که بی تردید با آن چه
دموکراسی-سرمایه داری با آن ها انجام می دهد، متفاوت است.
اما این ظرفیت بزرگ بارزترین هدف برای دشمنان
است تا با نشانه گرفتن آن ها روند امت شدن را مختل ساخته یا آن را یک امر دور از
دسترس سازند. جنگ های خانمان سوز از سوی دشمنان امت مسلمه در سرزمین هایشان، ظرفیت
های آن ها را در بخش های مختلف به سوی نابودی می کشاند که از جمله می توان به نسلی
اشاره کرد که با صدای توپ و تانک به دنیا می آیند، و چنان با آن خو می گیرند که
گویا طبعیت زندگی این چنین گوش خراش آزار دهنده است. نسلی که از تمام امکانات
زندگی محروم اند و تا به دنیا می آیند جز خرابی و ویرانی چیز دیگر را نمی ببینند.
اخیرأ صندوق جمعيت سازمان ملل احصایه یی را از حالت وخیم اطفال در گیر جنگ در سرتاسر جهان
ارایه کرده که از این میان اطفال مسلمان بزرگ ترین قربانی آن می باشند. طبق این
گزارش در هر دو ثانیه یک طفل در قلمروی که جنگ و ناآرامی حاکم است، به دنیا می
آید. به طور گسترده 16 ملیون طفل در جهان در شرایط جنگ
و ناآرامی اولین نفس های خود را می کشند. این در حالیست که در حدود 60 ملیون طفل به صورت
اجباری بی جا می شوند و بیش از 52 درصد از مهاجرین در جهان اطفال هستند.
بخشی از این احصایه بر می گردد به حالت وخیم
اطفال مسلمان که در شرایط ناگواری زندگی می کنند، شرایطی که نه در آن آموزشی وجود دارد
و نه هم آینده ی که به آن امیدوار بود. چنان چه گزارش ها حاکی از آن است که از هر
سه طفل سوری یکی آن در جنگ متولد می شود. 3.7 ملیون طفل سوری در جنگ های داخلی
متولد شده و زندگی شان با خشونت شکل می گیرد که از این میان 2.4 ملیون آن مهاجر می
شوند. بیشتر این اطفال دچار سوء تغذیه و امراض گوناگون می گردند و یا هم مورد سو
استفاده جنسی قرار می گیرند. جنگ خانمان سوز در سوریه 3 ملیون طفل سوری را از رفتن
به مکتب باز مانده است، نسلی که محکوم به فراموشی اند.
این در حالیست که شرایط زندگی برای اطفال مسلمان
در سرزمین های؛ مانند: افغانستان، فلسطین، سوریه، عراق و سایر سرزمین های اسلامی
به همین منوال بوده و نسل جدید آن ها به سوی فراموشی و آینده ی که هیچ انتظاری نمی
توان از آن داشت، در حرکت اند. فقر، عدم ثبات سیاسی و اقتصادی در این سرزمین ها
حالت وخیمی را برای نسل جدید مسلمان که چشم امید به سوی آنهاست، رقم زده است. حالت
وخیمی که اطفال مسلمان در آن بسر می برند، نتیجه قرار گرفتن ماشین های جنگی
کشورهای استعماری در سرزمین های مسلمانان است که هر لحظه آماده اند تا تعدادی را بکشند و سرپناهی
را ویران کنند تا شاید هدفی از اهداف استعماری استعمارگران تحقق یابد.
پس کجاست سازمان حقوق اطفال که بی طرفانه و به
شکل نوع دوستانه تلاش می کنند تا وضعیت اطفال را تغییر دهند. باید خاطر نشان کرد
که سازمان حمایت از اطفال و سازمان های همانند آن هیچ علاقه ای به کمک برای اطفال
مسلمان نداشته و تنها نهادهای نمادینی هستند که جنایت های غرب، بخصوص امریکا را به
کارهای نمایش خود می پوشانند.
اما نقش حکومت های حاکم در سرزمین های اسلامی را
نیز نمی توان در دست داشتن در چنین جنایات انکار کرد. اینان کسانی اند که درها را
به روی استعمارگران گشوده و به استقبال شان شتافتند و آن ها را در امر اشغال
سرزمین های اسلامی یاری رسانیدند. در مواردی نیز خود بزرگ ترین عامل جنایات در حق
مسلمانان ساکن در سرزمین های اسلامی بوده اند.